جدول جو
جدول جو

معنی تفسی گری - جستجوی لغت در جدول جو

تفسی گری
رسوایی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رَ)
کسی که کلام خدا را شرح کند. مفسر. آشکارکننده سخنان غامض. شرح کننده مدلول ها و الفاظ قرآن کریم و فحاوی آیات و اسباب نزول و تأویلات و سایر احوال و احکام و غرائب و بدایع آن:
از من بگوی عالم تفسیرگوی را
گر در عمل نکوشی نادان مفسری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ جَسْ سُ گَ)
عمل تجسس. خبر جستن و خبر خواستن و خبر پرسیدن:
تجسس گری شرط این کوی نیست
درین پرده جز خامشی روی نیست.
نظامی.
رجوع به تجسس و تجسس کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
محمد بن شیخ علی الرومی الحنفی القاضی باسکوب. متوفی به سال 1077 هجری قمری او راست: رسائل علی انوارالتنزیل للبیضاوی. (از اسماء المؤلفین ج 2 ص 291)
لغت نامه دهخدا
مفسر، تاویلگر، شارح، تفسیردان
فرهنگ واژه مترادف متضاد